زندگی روز به روز عجیب تر می شه برام. همه چیز شبیه معماست. من و جعفریم قراره جمعه عقد کنیم. ازمایش دادیم، لباس گرفتیم، خونه رو راه اندازی کردیم و و و.
الآن بابام بیمارستانه و و و.
نمی دونم!

در لايتناهاي حيات آن جا كه ساكنم هرچند زندگي همواره دگرگون مي شود، همه چيز عالي و كامل و تمام عيار است.